سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خطبه ی فدکیه(1)

خطابه ی مفصل حضرت زهرا علیها سلام در مسجد مشهور به خطبه ی فدکیه به همراه گفتگوهای ضمن آن



متن عربى و ترجمه فارسى خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها در ماجراى فدک

 

1 : الزهراء سلام الله علیها تاتى المسجد

بسم الله الرحمن الرحیم

لما اجمع ابوبکر على منع فاطمه سلام الله علیها فدک و صرف عاملها منها و بلغها ذلک ، لاثت خمارها على راسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت فى لمه من حفدتها و نساء قومها، تجر ادراعها، تطا ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیه رسول الله صلى الله علیه و آله .

حتى دخلت على ابى بکر المسجد و هو فى حشد من المهاجرین و الانصار و غیرهم .

فنیطت دونها و دون الناس ملاءه فجلست . ثم انت انه ارتجت لها القلوب و ذرفت لها العیون و اجهش القوم لها بالبکاء و النحیب ، فارتج المجلس .

ثم امهلت هنیه حتى اذا سکن تشیج القوم و هدات فورتهم افتتحت الکلام بحمد الله و الثناء علیه و الصلاه على رسوله ، فعاد القوم فى بکائهم . فلما امسکوا عادت علیه السلام فى کلامها فقالت :

 

ترجمه :

 

1 : حضرت زهرا سلام الله علیها به مسجد مى آید

بسم الله الرحمن الرحیم

هنگامى که ابوبکر تصمیم نهایى خود را در مورد غصب فدک از حضرت زهرا سلام الله علیها گرفت و نماینده حضرت را از آنجا اخراج نمود و از این اخبار به آن حضرت رسید، سر مبارک را پوشانیدند و پوشش کامل بر تن نمودند و همراه عده اى زنان خدمتگذار و بانوان خویشاوندانشان ، براى اعتراض به ابوبکر به راه افتادند.

هنگام راه رفتن لباس حضرت به زمین کشیده مى شد و پایین لباس زیر پایشان مى رفت ، و راه رفتشان چنان بود که گویا پیامبر صلى الله علیه و آله راه مى روند.

ابوبکر با عده زیادى از مهاجرین و انصار و دیگر افراد در مسجد نشسته بودند که حضرت وارد شدند، و با آمدن حضرت پرده اى بین ایشان و مردم آویخته شد. حضرت زهرا سلام الله علیها نشستند و چنان از سوز دل ناله زدند که قلبها لرزه در آمد و اشکها جارى شد و مردم را به گریه و ضجه واداشتند و مجلس را منقلب کردند. سپس لحظه اى درنگ نمودند تا صداى ناله هاى مردم خاموش گردید و از جوش و خروش افتاد.

با آرمش مجلس ، حضرت صحبت خود را با حمد و ثناى الهى و درود بر پیامبر صلى الله علیه و آله آغاز نمود، مردم با شنیدن کلام آن حضرت بار دیگر شروع به گریه کردند، و حضرت براى بار دوم سکوت کردند، و هنگامى که مردم آرام گرفتند صحبت خود را از سر گرفتند و چنین فرمودند:

 

2 : الحمد و الثناء

ابتداء بحمد من هو اولى بالحمد و الطول و المجد. الحمد الله على ما انعم ، و له الشکر على ما الهم ، و اثناء بما قدم من عموم نعم ابتداها، و سبوغ آلاء اسدادها، و احسان منن والاها.

احمده بمحامد جم عن الاحصاء عددها، و ناى عن المجازاه امدها، و تفاوت عن الادراک ابدها، و ندبهم لا ستزادتها بالشکر لاتصالها، و استخذى الخلق بانزالها، و استحمد الى الخلائق باجزالها، و ثنى بالندب الى امثالها.

و اشهد ان لا اله الله وحده لا شریک له ، کلمه جعل الاخلاص تاءویلها، و ضمن القلوب موصولها، و ابان فى الفکر معقولها. الممتنع من الابصار روینه ، و من الالسن صفته ، و من الاوهام الا حاطه به . ابتدع الاشیاء لا من شى ء کان قبلها، و انشاها بلا احتذاء امثله امتثلها.

کونها بقدرته و ذراها بمشیته ، من غیر حاجه منه الى تکوینها و لا فائده له فى تصویرها الا تثبیتا لحکمته ، و تنبیها على طاعنه ، و اظهارا لقدرته ، و دلاله على ربوبیته و تعبدا لبریته ، و اعزازا لدعوته .

ثم جعل الثواب على طاعته ، و وضع العقاب على معصیته ، ذیاده لعباده عن نقمنه و حیاشه لهم الى جنته .

2 : حمد و ثنا

کلام خود را آغاز مى کنم با حمد و سپاس خدایى که به ستایش و فضل عزت و رفعت از همه کس سزاوارتر است .

سپاس خداوند را بر نعمتهایى که عطا فرموده ، و تشکر از او بر آنچه الهام فرموده ، و ثنا بر نعمتهاى گسترده اى که ابتداء عنایت نموده و نعمتهاى فراوانى که عطا فرموده و تفضلات پى در پى که مرحمت کرده است .

او را سپاس مى گویم با حمدهاى بى پایانى که از حد شمارش بیرون است ، و قدرت بر شکر همه آنها نیست ، و نهایت آنها قابل درک نخواهد بود. نعمتهایى که خداوند براى ازدیاد و دوام آنها ما را دعوت به شکرگزارى نموده ، و بندگانش را بر فرستادن آنها مطیع خود گردانیده ، و براى کامل نمودن بخششهایش از آنان حمد و ستایش خود را خواسته ، و در کنار آن به طلب چنین نعمتهایى امر فرموده است .

گواهى مى دهم که معبودى غیر الله نیست . تنها او معبود است و شریکى ندارد. کلمه اى است که تاءویل آن اخلاص است و متضمن رساندن قلوب به اعتقاد وحدانیت خداست ، و آنچه را که عقل به آن پى مى برد در اندیشه ها ظاهر نموده است . خداوندى که امکان دیدنش و قدرت توصیف او براى کسى نیست ، و به خیال کسى نمى گنجد.

خداوندى که تمام اشیاء را بدون آنکه چیزى قبل از آنان باشد بوجود آورده ، و بى آنکه از نمونه هایى براى خلقت پیروى کرده باشد آنان را آفریده است .

با قدرتش به آنان وجود داده و با اراده خود آنان را خلق فرموده ، بدون آنکه نیازى به خلقت آنان داشته باشد یا فائده اى به او عائد شود. بلکه علت در خلقت آن است که حکمت خود را بر ما سوایش معلوم نماید. و آنان را به اطاعت خود متوجه کند و قدرت خویش را به ظهور برساند، و دلالت بر ربوبیتش نماید و خلق را به عبادت خود بخواند و به دعوت خود عزت و غلبه بخشد. همچنین براى دورى آنان از عذابش و سوق آنان به بهشتش ‍ ثواب را بر اطاعت خود و عذاب را بر معصیتش قرار داده است .

 

 

3 : بعثه الرسول الاعظم صلى الله علیه و آله و مسیر الرساله

و اشهد ان ابى محمدا عبده و رسوله ، اختاره قبل ان یجتبله ، و اصطفاه قبل ان یبتعثه ، و سماه قبل ان یستنجبه ، اذ الخلایق بالغیب مکنونه ، و بستر الاهاویل مصونه ، و بنهایه العدم مقرونه ، علما من الله تعالى بمائل الامور، و احاطه بحوادث الدهور، و معرفه بمواقع المقدور.

ابتعثه الله اتماما لامره ، و عزمته على امضاء حکمه ، و انفاذا لمقادیر حتمه .

فراى الامم فرقا فى ادیانها، عکفا على نیرانها، عابده لاوثانها، منکره لله مع عرفانها.

فانار الله بابى محمد صلى الله علیه و آله ظلمها، و فرج عن القلوب بهمها، و جلا عن الابصار عمهها، و عن الانفس غمها. و قال فى الناس بالهدایه فانقذهم من الغوایه ، و بصرهم من العمایه ، و هداهم الى الدین القویم ، و دعاهم الى الطریق المستقیم .

ثم قبضه الله عز و جل الیه قبض رافه و رحمه و اختیار، رغبه بمحمد عن تعب هذه الدار، موضوعا عنه اعباء الاوزار، محفوفا بالملائکه الابرار، و رضوان الرب الغفار، و مجاوره الملک الجبار.

صلى الله على ابى نبیه و امینه الوحى و صفیه و خیریه من الخلق و رضیه ، فعلیه الصلاه و السلام و رحمه الله و برکاته .

3 : بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله و مسیر رسالت

و گواهى مى دهم که پدرم حضرت محمد بنده و فرستاده اوست ، که خداوند او را قبل از خلقتش اختیار نمود، و قبل از بعثتش او را برگزیده ، و پیش از انتخابش نام او را معرفى کرد. این انتخاب هنگامى بود که مردم در مخفیگاه غیب پنهان بودند و در پس پرده هاى هولناک مستور و به نهایت عدم مقرون بودند.

علت این اختیار آن است که خداوند به سرانجام کارها آگاه و به حوادث روزگار احاطه دارد، و به زمان وقوع مقدرات عارف است . براى اتمام امر خود او را مبعوث گردانید، و به قصد اجراى احکام خود او را بر انگیخت ، و براى انفاذ مقررات حتمى خود او را به پیامبرى اختیار نمود. آن حضرت مردم را دید که هر گروهى داراى دین مخصوص به خود است ، و به آتشهاى افروخته خود روى آورده و بتان خود را پرستش مى نمایند، و با آنکه فطرتا معرفت خدا را دارند ولى منکر او هستند.

آنگاه خداوند متعال به برکت پدرم حضرت محمد صلى الله علیه و آله ظلمت ها را به نورانیت مبدل ساخت ، و از قلبها قساوت را بر طرف نمود، و از دیده ها تحیر را زایل کرد، و مطالب مبهم را براى همگان روشن نمود. آن حضرت دعوت الهى خود را با هدف هدایت مردم آغاز کرد و آنان را از گمراهى نجات داد، و از لجاجتها آگاهى بخشید، و آنان را به دینى محکم هدایت نمود، و به راه مستقیم فرا خواند.

سپس خداوند عز و جل او را با راءفت و رحمت و اختیار به سوى خود خواند تا او را از خستگى این دنیا آسوده گرداند و سنگینى بار ناملایمات را از او بردارد، و او را در احاطه ملائکه ابرار و رضوان پروردگار غفار و مجاورت ملک جبار قرار دهد. درود خدا بر پدرم پیام آور و امین وحى خدا و برگزیده و منتخب از خلق و مرضى او. درود و سلام و رحمت و برکات الهى بر او باد.

 

4 : خطابها مع المهاجرین و الانصار

ثم التفتت علیه السلام الى اهل المجلس لجمیع المهاجرین و الانصار:

و انتم عباد الله امره و نهیه ، و حمله دینه و وحیه ، و امناء الله على انفسکم ، و بلغاوه الى الامم حولکم . زعیم حق لله فیکم ، و عهد قدمه الیکم .

4 : خطاب حضرت به مهاجرین و انصار

آنگاه حضرت زهرا سلام الله علیها متوجه اهل مجلس شدند، و خطاب به تمام مهاجرین و انصار فرمودند:

شما بندگان خدا پرچم و علم امر و نهى الهى ، و در بر دارنده دین و وحى او و پاسداران خدا بر خود، و رساننده احکام الهى به دیگر امتهایى هستید که در اطراف شمایند. در بین شما شخصى است که استحقاق زعامت دارد، و او کسى است که قبلا در مورد اطاعت او متعهد شده اید.

 

5 : القرآن و اهل البیت علیه السلام

و نحن بقیه استخلفها علیکم ، و معنان کتاب الله الناطق و القرآن الصادق و النور الساطع و الضیاء اللامع ، بینه بصائره ، و آى منکشفه سرائره ، و برهان فینا متجلیه ظواهره ، مدیم للبریه استماعه ، مغتبطه به اشیاعه ، قائد الى الرضوان اتباعه ، مود الى النجاه استماعه .

فیه تبیان حجج الله المنوره ، و مواعظه المکرره ، و عزائمه المفسره و محارمه المخذره ، و احکامه الکافیه ، و بیناته الجالیه ، و جمله الشافیه ، و فضائله المندوبه ، و رخصه الموهوبه ، و رحمته المرجوه ، و شرائعه المکتوبه .

5 : قرآن و اهل بیت علیه السلام

و ما یادگارانى هستیم که خداوند ما را نمایندگان خود بر شما قرار داده ، و به همراه ما کتاب ناطق الهى و قرآن صادق نور تابناک و شعاع درخشنده اى است که دلیلهاى آن روشن و اسرار آیاتش ظاهر است ، و با ما دلیل و برهانى است که ظواهرش متجلى و استماع آن براى مردم همیشگى است (و ملال آور نیست .)

پیروان او به خاطر آن مورد رشک دیگران هستند، و تبعیت او بشر را به رضوان خدا سوق مى دهد، و گوش دادن به آن نجات را به دنبال مى آورد. در اوست بیان دلیلهاى نورانى الهى ، و پندهاى مکرر خداوند، و واجباتى که تبیین شده و محرماتى که از آن منع گردیده ، و احکامى که کافى است و ادله اى که روشن است و کلماتى که شفابخش است ، و فضایلى که بدان دعوت شده ، و امورى که اجازه انجام آن داده شده ، و رحمتى که امید آن مى رود، و قوانینى که واجب شده است .

 

6 : اسرار احکام الله

ففرض الله الایمان تطهیرا لکم من الشرک ، و الصلاه تنزیها لکم عن الکبر، و الزکاه تزکیه للنفس و تزییدا فى الرزق ، و الصیام تثبیتا للاخلاص ، و الحج تشییدا للدین و احیاء للسنن و اعلانا للشریعه و العدل تنسیقا للقلوب و تمکینا للدین ، و طاعتنا اهل البیت نظامت للمله ، و امامتنه امانا من الفرقه ، و الجهاد عزاللاسلام ، و الصبر معونه على استیجاب الاجر، و الامر بالمعروف مصلحه للعامه ، و النهى عن المنکر تنزیها للدین ، و بر الوالدین وقایه من السخط، و صله الارحام منساه فى العمر و منماه للعدد، و القصاص ‍ حقتا للدماء، و الوفاء بالنذز تعریضا للمغفره ، و توفیه المکاییل و الموازین تغییرا للبخس ، و النهى عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس ، و اجتناب قذف المحصنات حجابا للعنه ، و مجانبه السرقه ایجابا للعفه ، و التنزه عن اکل مال الیتیم و الاستیثار به اجاره من الظلم ، و النهى عن الزنا تحصنا من المقت ، و العدل فى الاحکام ایناسا للرعیه و ترک الجور فى الحکم اثباتا للوعید، و حرم الله الشرک اخلاصا له بالربوبیه . فاتقوا الله حق تقاتع و لاتموتن الا و انتم مسلمون و لا تتولوا مدبرین ، و اطیعوا فیما امرکم به و انتهوا عما نهاکم عنه ، و اتبعوا العلم و تمسکوا به فانما یخشى الله من عباده العلماء. فاحمدوا الله الذى بعظمته و نوره ابتغى من فى السماوات و من فى الارض ‍ الیه الوسیله ، فنحن وسیلته فى خلفه و نحن آل رسوله و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجه غیبه و ورثه انبیائه .

6 : حکمت دستورات الهى

پس خداوند ایمان را براى طهارت شما از شرک قرار داده ، و نماز را دورى از کبر، زکات را صفاى روح و زیادى در روزى ، و روزه را تحکیم اخلاص ، و حج را بلندى و رفعت دین و احیاى سنتها و اعلان شریعت ، و عدالت را نظام قلبها و قبولى دین ، و اطاعت ما اهل بیت را موجب نظام داشتن ملت ، و امامت ما را امان از تفرقه و جدایى . و جهاد را عزت اسلام ، و صبر را کمکى بر استحقاق اجر، و امر به معروف را باعث مصلحت عمومى ، و نهى از منکر را براى تنزیه دین ، و نیکى به والدین را حفظ از نارضایتى ، وصله ارحام را مایه طولانى شدن عمر و کثرت افراد یکدل ، و قصاص را حفظ خونها، و وفاى به نذر را روزنه اى براى بخشش گناهان ، و کامل نمودن کیل و وزن را براى حفظ اموال از نقص و ضرر، و نهى از نوشیدن شراب را دورى از پلیدى ، و پرهیز از نسبت ناروا به بانوان عفیفه را مانع از لعنت ، و دورى از دزدى را سبب جلوگیرى از اعمال زشت ، و نخوردن مال یتیم و برنداشتن آن را پناهى از ظلم ، و نهى از زنا را حفظ از غضب الهى ، و عدالت در احکام را مایه دلگرمى مردم ، و ظلم ننمودن در حکم را براى ترس از حق قرار داده ، و براى اخلاص در قبول ربوبیت خود شرک را حرام نموده است .

پس تقواى الهى را در بالاترین درجه پیشه خود نمایید، و در حالى از این دنیا بروید که مسلمان باشید، و از فرامین خدا روى برنگردانید، و آنچه امر فرموده اطاعت کنید و از آنچه نهى فرموده خوددارى کنید، و پیرو علم باشید و بدان تمسک کنید که فقط آگاه از خدا مى ترسند.

پس حمد و ثناى خدایى را به جا آورید که با عظمت و نورش تمام اهل آسمان و زمین در جستجوى وسیله اى به سوى اویند. و ما آن وسیله الهى در خلقتش هستیم ، و ما آل رسول خداییم ، و ما مقربان درگاه خدا، و جایگاه قدس او، و حجت غیبى الهى و وارث انبیاى اوییم .

 

7 : اعلموا انى فاطمه

ثم قالت علیه السلام :

ایها الناس ، اعلموا انى فاطمه و ابى محمد رسول ربکم و خاتم انبیائکم ! اقولها عودا على بذء، و لا اقول ما اقول غلطا و لا افعل ما افعل شطا و ما انا من الکاذبین ، فاسمعوا الى باسماع واعیه و قلوب راعیه .

7 : بدانید من فاطمه هستم

سپس فرمود:

اى مردم بدانید من فاطمه ام ، و پدرم محمد فرستاده پروردگارتان و خاتم پیامبرانتان است . کلام اول و آخر من این است ، و در این مطلب اشتباه نمى کنم و آنچه انجام مى دهم گزاف نیست و سخن به دروغ نمى گویم . پس ‍ با گوشهاى شنوا و قلبهاى آگاه سخن مرا بشنوید.

 

8 : مسیره الرساله المحمدیه

ثم قالت : بسم الله الرحمن الرحیم ، لقد جاء کم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رووف رحیم .

فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابى دون نسائکم ! و اخا ابن عمى دون رجالکم ! و لنعم المعزى الیه .

فبلغ الرساله صادعا بالنداره ، مائلا عن مدرجه المشرکین ، حائدا عن سنتهم ، ضاربا لثبجهم ، آخذا باکظامهم ، داعیا الى سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه .

یجد الاصنام و ینکت الهام ، حتى انهزم الجمع و لوا الدبر، و حتى تفرى اللیل عن صبحه و اسفر الحق عن محضه ، و نطق زعیم الدین ، و هداءت فوره الکفر، خرست شقاشق الشیاطین ، و طاع و شیظ النفاق ، و انحلت عقد الکفر و الشقاق ، و فهتم بکلمه الاخلاص فى نفر من البیض الخماص .

و کنتم على شفا حفره من النار فانقذکم منها نبیه ، تعبدون الاصنام و تستقسمون بالازلام ، مذقه الشارب و نهزه الطامع و قبسه العجلان و موطى الاقدام . تشربون الطرق و تقتاتون القد، اذله خاشعین ، تخافون ان یتخطفکم الناس من حولکم .

8 : سیر رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله

آنگاه فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم ، فرستاده خدا نزد شما آمد که از شما بود و تحمل مشقت شما بر او دشوار بود و او نسبت به هدایت شما بسیار پافشارى داشت و نسبت به مومنین با رحمت و راءفت بود.

اگر در حسب و نسب او نظر کنید و او را بشناسید مى یابید که در بین تمام زنان او تنها پدر من است ، و در بین تمام مردان او تنها برادر پسر عموى من (على علیه السلام ) است و چه خوب انتسابى است . او رسالت الهى خود را به انجام رسانید و امور باعث عذاب پرودگار را معرفى نمود، و از راه و روش ‍ مشرکان روى گردانید و از سنت جاهلى آنان اعراض نمود.

کمر آنان را در راه رسالتش شکست ، و گلوى آنان را فشرد، و مردم را با حکمت و پند نیکو به راه خدا دعوت نمود.

بتان را شکست و سرهاى گردنکشان را به خاک افکند، تا آنکه اجتماع آنان را از هم پاشید و آنان را از صحنه پشت نمودند، و نور صبح هدایت ظلمت شرک را شکافت و پرده از حق برداشته شد. زعیم دینى گوینده شد، و آتش ‍ کفر خاموش گردید، و زبانش شیاطین لال شد و پست فطرتان منافق هلاک شدند، و گره هاى کفر و خلاف از هم گشوده شد، و شما به کلمه اخلاص ‍ تکلم نمودید با عده اى از پاکان که عفیف بودند.

شما بر لبه پرتگاه آتش قرار داشتید که پیامبر الهى شما را نجات داد. کسانى بودید که بتان را مى پرستیدید، و قمار بازى مى کردید، چنان خوار بودید که جرعه هر نوشنده ، و شکار هر طمعکار، و همچون آتشگیره اى بودید که بردارنده آن زیاد توقف نمى کند، و زیر قدمهاى دیگران قرار داشتید. آب آشامیدنى شما آب کدر، و خوراک شما پوست دباغى نشده بود. مى ترشیدید که مردم از اطرافتان ناگهان بر شما حمله کنند.

 

9: على علیه السلام فى ابلاغ الرساله الالهیه

فانقذکم الله تبارک و تعالى بنبیه محمد صلى الله علیه و آله ، بعد اللتیا و التى ، و بعد ان منى ببهم الرجال و ذوبان العرب و مرده اهل الکتاب .

کلما او قدوا نارا للحرب اطفاها الله ، او نجم قرن الضلاله او فغرت فاغره من المشرکین قذف اخاه علیا فى لهواتها، فلاینکفى حتى یطا صماخها باخمصه ، و یخمد لهبها بخد سیفه ، مکدودا دووبا فى ذات الله مجتهدا فى امر الله قریبا من رسول الله سیدا فى اولیاء الله ، مشمرا ناصحا مجدا کادحا، لا تاخذه فى الله لومه الائم .

و انتم فى بلهنیه وادعون آمنوا فرحون ، و فى رفاهیه من العیش فکهون ، تاکلون العفو و تشربون الصفو، تتربصون بنا الدوائر، و تتوکفون الاخبار، و تنکصون عند النزال ، و تفرون عند القتال .

9: على علیه السلام در تبلیغ رسالت

تا آنکه خداوند تبارک و تعالى به برکت پیامبرش حضرت محمد صلى الله علیه و آله شما را بعد از این همه سختیها نجات داد، و بعد از آنکه او آنکه او گرفتار پهلوانان کفار و گرگان عرب و گردنکشان اهل کتاب گردید. هرگاه که آتش جنگ را مى افروختند خداوند آن را خاموش مى نمود و هر زمان که قدرت پیروان ضلالت ظاهر مى شد یا دشمنان مشرک دهان خود را براى از بین بردن شما باز مى کردند برادرش على را براى نابودى آنان به عمق دهانشان مى افکند. او هم تا گوشهاى آنان را پایمال نمى کرد، و آتش آنان را با تیزى شمشیرش خاموش نمى نمود باز نمى گشت . او (على علیه السلام ) کسى بود که در راه خدا سختى و مشکلات را تحمل مى کرد و استقامت از خود نشان مى داد، و نزدیکترین اشخاص به پیامبر و سرور اولیاى خدا بود. در راه خدا سرزنش ملامت کنندگان تاءثیرى در او نداشت و این در حالى بود که شما در زندگى راحت و در کمال آرامش و امنیت و نشاط بودید، و در رفاه زندگى خوشى را مى گذراندید. غذاى لذیذ مى خوردید و آب زلال مى نوشیدید و انتظار رسیدن بلاها را بر ما داشتید و منتظر شنیدن اخبار آن بودید! و چون جنگى شدت مى گرفت خود را کنار مى کشیدید، و هنگام کارزار فرار مى کردید.

 

10 : ما اءظهره الناس بعد وفاه صاحب الرساله

فلما اختار الله لنبیه دار انبیائه و ماوى اصفیائه و اتم علیه ما وعده ، ظهرت فیکم حسیکه النفاق و سمل جلبات الدین و اخلق ثوبه و نحل عظمه و اودت رمته و نطق کاظم الغاوین و تبغ خامل الاقلین و هدر فنیق المبطلین ، فخطر فى عرصاتکم .

و اطلع الشیطان راسه من معرزه هاتفا بکم . فدعاکم فالفاکم لدعوته مستجیبین و للغره فیه ملاحظین .

ثم استنهضکم فوجدکم ناهضین خفافا، و احمشکم فالفاکم غضابا، فوسمتم غیر ابلکم و اوردتموها عیر شربکم .

هذا و العهد قریب و الکلم رحیب و الجرح یندمل و الرسول لما یقبر. بدارا زعمتم خوف الفتنه ! الا فى الفتنه سقطوا، و ان جهنم لمحیط بالکافرین .

فهیهات منکم و کیف بکم و انى توفکون !؟ و کتاب الله بین اظهرکم . اموره ظاهره و احکامه زاهره و اعلامه باهره و زواجره لائحه و اوامره واضحه ، قد خلفتموه وراء ظهورکم .

ارغبه - و یحکم - عنه تریدون ام بغیره تحکمون ؟ بئس الظالمین بدلا. و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرین .

ثم لم تلبثوا الا ریث ان تسکن نفرتها و یسلس قیادها، ثم اخذتم تورون و قدتها و تهیجون جمرتها و تستجیبون لهتاف الشیطان الغوى و اطفاء انوار الدین الجلى و اهمال سنن النبى الصفى .

تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لا هله و ولده فى الخمر و الضراء، و نصبر منکم على مثل حز المدى و وخز السنان فى الحشا.

 

10 : رفتار مردم بعد از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله

هنگامى که خداوند جایگاه انبیا و منزلگاه برگزیدگانش را براى او اختیار نمود و آنچه به او وعده داده بود به اتمام رساند کینه و دشمنى ناشى از نفاق شما ظاهر گردید، و پوشش دین کهنه شد و جامه اش مندرس و استخوانش ‍ ضعیف گردید، و آن قدرت ضعیف از بین رفت . خشم فرو خورده گمراهان به تکلم در آمد، و گمنام ذلیلان ظاهر شد، و شخص مورد قبول اهل باطل صدا در آورد، و در عرصه شما قدرت نمایى کرد.

شیطان از کمینگاه خود سر بر آورد و شما را به سوى خود خواند و شما را دعوت نمود، و دید که دعوت او را اجابت مى نمایید و آماده فریب خوردن از او هستید، و چون شما را به قیام بر علیه حق خواند قیام و سرعت قبول شما را یافت ، پس شتر دیگران را بر ضد حق به غضب و خشم در آورد شما را غضبناک دید. پس شتر دیگران را براى خود علامت گذارى نمودید و آن را به آبى که از آن شما نبود حاضر کردید.

تمام این قضایا در حالى بود که فاصله زیادى نشده و زخم هنوز وسیع بود و جراحت هنوز التیام نیافته و پیامبر هنوز دفن نگردیده بود! به گمان ترس از بروز فتنه به سرعت اقدام کردید، ولى بدانید که در فتنه سقوط کرید و جهنم کافران را از هر سو در بر مى گیرد.

این کارها از شما بعید بود و چگونه چنین کارى کردید و به کجا باز مى گردید، با اینکه کتاب خدا در بین شماست ؟! کتابى که امورش ظاهر و احکامش نورانى و علامتهایش واضح و نواهیش تبیین شده و اوامرش ‍ روشن است . به چنین کتاب خدایى پشت نمودید.

واى بر شما! آیا مى خواهید از او روى گردانید یا به غیر آنچه که در آن است حکم کنید؟ بد جایگزینى براى ظالمان است ، و کسى که غیر اسلام را بعنوان دین برگزیند از او قبول نمى شود و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.

سپس درنگ نکردید مگر به مقدار آرام شدن فتنه و جاى گرفتن قلاده آن ، که شروع نمودید در برافروختن شعله هاى فتنه برانگیختن هیزمهاى آن ، و نداى شیطان مکار را اجابت کردید و شروع به خاموش کردن انوار دینى روشن و بى اعتنایى و سنتهاى پیامبر برگزیده نمودید.

به ظاهر طرفدارى از دین مى نمایید در حالیکه در باطن به نفع خود عمل مى کنید، و نسبت به اهل بیت و فرزندانش با حیله و نیرنگ رفتار مى کنید. ما در مقابل اذیتهاى شما صبر مى کنیم مانند صبر کسى که با چاقوهاى بزرگ و پهن اعضایش را قطعه قطعه کنند و تیزى نیزه را در بدنش فرو برند!

 

11 : فدک والارث

و انتم الان تزعمون ان لا ارث لنا اهل البیت و لا حظ!

افحکم الجاهلیه تبغون ؟ و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون . افلا تعلمون ؟ بلى ، قد تجلى لکم کالشمس الضاحیه انى ابنته .

اینها معشر المسلمین ، ءابتزا ارث ابى ؟ یابن ابى قحافه ، افى کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث ابى ؟ لقد جئت شیئا فریا، جراه منکم على قطیعه الرحم و نکث العد!

افعلى عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم ؟ اذا یقول الله تبارک و تعالى : و ورث سلیمان داود، مع ما قص من خبر یحیى و زکریا اذا قال : رب ... فهب لى من لدنک ولیا یرثنى و یرث من آل یعقوب ، و قال : و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب الله ، و قال : یوصیکم الله فى اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین ، و قال : ان ترک خیرا الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف حقا على المتقین .

فرعمتم ان لا حظ لى و لا ارث لى من ابى و لا رحم بیننا!!

افخصکم الله بایه اخرج ابى منها؟ ام تقولون اهل ملتین لا یتوارتون ؟! اولست انا و ابى من اهل مله واحده ؟ ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى ؟!

فدونکها مخطومه مرحوله مزمومه ، تکون معک فى قبرک و تلقاک یوم حشرک و نشرک . فنعم الحکم الله و الزعیم محمد و الموعد القیامه ، و عما قلیل توفکون و عند الساعه یخسر المبطلون و لاینفعکم اذ تندمون ، و لکل نبا مستقر و سوف تعلمون من یاتیه عذاب یخزیه و یحل علیه عذاب مقیم .

11 : فدک و ارث

و شما اکنون معتقدید که ارثى و نصیبى براى ما اهل بیت نیست ! آیا در پى حکم جاهلیت هستید؟! او چه حکمى بهتر از حکم الهى براى گروهى است که یقین دارند؟ آیا نمى دانید؟ البته که همچون آفتاب تابنده براى شما روشن است که من دختر اویم . از شما مسلمانان بعید است ! آیا ارث پدرم به زور گرفته شود؟ اى پسر ابوقحافه ، آیا در کتاب خدا نوشته شده که تو از پدرت ارث ببرى ولى من از پدرم ارث نبرم ؟ مطلبى تعجب آمیز و متحیر کننده آورده اید، که از روى جراءت بر قطع رحم رسول الله و شکستن پیمان چنین اقدامى کرده اید!

آیا از روى عمد کتاب خدا را رها کرده و پشت سر خود افکنده اید؟ آنجا که خداوند تبارک و تعالى مى فرماید: و سلیمان از داود ارث برد و آنچه حکایت نموده از قضیه یحیى و زکریا آنجا که مى فرماید: پروردگارا... فرزندى به من عنایت فرما که از من و از آل یعقوب ارث ببرد، و فرموده : و خویشان میت بعضى بر بعض دیگر در کتاب خدا در ارث بردن تقدم دارند، و فرموده : خداوند در رابطه با اولادتان سفارش مى نماید که فرزندان پسر دو برابر فرزندان دختر ارث مى برند، و فرموده : اگر میت چیزى بعد از خود باقى بگذارد براى والدین و خویشان به نیکى وصیت نماید، این حقى است که متقین باید آن را انجام دهند.

گمان نمودید بهره اى از ارث براى من نیست و از پدرم ارثى به من نمى رسد و بین من و پدرم نسبتى نیست ؟! آیا خداوند شما را به آیه اى اختصاص داده که پدرم را از آن خارج نموده است ؟ یا مى گویید ما اهل دو مذهب هستیم که از یکدیگر ارث نبریم ؟! آیا من و پدرم هر دو اهل یک مذهب نیستیم ؟! یا اینکه شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسر عمویم (على علیه السلام ) آگاه ترید؟

اکنون که فدک را نمى دهى این مرکب زین و افسار شده آماده را بردار تا در قبر همراه تو باشد و روز قیامت و بال آن گریبانت را بگیرد. خداوند خوب حکم کننده اى و حضرت محمد صلى الله علیه و آله خوب زعیمى و قیامت خوب وعده گاهى است . بعد از مدت کوتاهى پشیمان مى شوید، و در روز قیامت اهل باطل زیان مى کنند، و زمانى پشیمان مى شوید که براى شما نفعى ندارد، و براى هر خبرى زمان وقوعى است ، و به زودى مى فهمید عذاب خوار کننده گریبان چه کسى را مى گیرد و چه کسى است که عذاب دائمى بر او نازل مى شود.

 

12 : شکواها الى رسول الله صلى الله علیه و آله

ثم التفتت علیه السلام الى قبر ابیها فخنفتها العبره و قالت :

قد کان بعدک انباءء هنبثه

لو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

 

انا فقد ناک فقد الارض و ابلها

واختل قومک فاشهدهم و لاتغب

 

و کل اهل له قربى و منزله

عند الاله على الاذنین مقترب

 

ابدت رجال لنا نجوى صدورهم

لما مضیت و حالت دونک التراب

 

تجهمتنا رجال و استخف بنا

لما فقدت و کل الارض مغتصب

 

سیعلم المتولى ظلم حامتنا

یوم القیامه انى سوف ینقلب

 

و کنت بدرا و نورا یستضاء به

علیک تنزل من ذى العزه الکتب

 

و کان جبریل بالایات یونسنا

فقد فقدت و کل الخیر محتجب

 

ضاقت على بلادى بعد ما رحبت

و سیم سبطاک خسفا فیه لى نصب

 

فلیت قبلک کان الموت صادفنا

لما مضیت و حالت دونک الکثب

 

انا رزئنا بما لم یرز ذو شجن

من البریه لا عجم و لاعرب

 

فسوف نبکیک ما عشنا و ما بقیت

لنا العیون بتهمال له سکب

 

و وصلت ذلک بان قالت :

 

قد کنت ذات حمیه ما عشت لى

امشى البراح و انت کنت جناحى

 

فالیوم اخضع للذلیل و اتقى

منه و ادفع ظالمى بالراح

 

و اذا بکت قمربه شجنا لها لیلا

على غصن بکیت صباحى

 

12 : خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آله

سپس حضرت نظرى به مرقد پدر افکند و بغض گلویش را فشرد و ضمن ابیاتى از شعر چنین فرمود:

اى پدر! بعد از رحلت تو واقعه هاى بزرگ و قضایاى مشکلى واقع شد، که اگر تو شاهد آن بودى مصیبت برایمان بزرگ نمى آید.

ما همچون زمینى که باران فراوان را از دست دهد تو را از دست دادیم ، و قوم تو فاسد گردیدند. پس شاهد آنان باش و غایب مباش . و براى هر اهلى مزیت و برترى بر دیگر نزدیکان نزد خداى متعال است . آن هنگام که تو رفتى و خاک بین ما و تو حایل شد مردمانى کینه هاى خود را بر ما ظاهر نمودند.

اکنون که تو از بین ما رفته اى و تمام زمین غصب شده مردم با چهره گرفته با ما روبرو مى شوند و ما خوار شده ایم . و بزودى در روز قیامت باعث ظلم خانواده ما مى فهمد که به کجا باز مى گردد.

تو همچون ماه چهارده شبه و نورى بودى که از تو کسب نور مى شد و کتابهاى آسمانى از طرف خداى با عزت بر تو نازل مى گردید.

و جبرئیل با آوردن آیات الهى با ما انس داشت ، و با رفتنت در تمام خیرها را بستى . شهر من با آن وسعتش بر من تنگ شده و دو سبط تو خوار گشتند که در این براى من بلایى است .

اى کاش قبل از رفتن تو مرگ با ما روبرو مى شد هنگامى که تو از پیش ما رفتى و تلى از خاک مانع از تو شد. ما مبتلا به مصیبت از دست رفتن عزیزى شدیم که هیچ محزونى از مردم چه عرب و چه عجم به رفتن عزیزى مبتلا نشده است .

پس هر اندازه که در این دنیا زندگى کنیم و تا زمانى که چشمهایمان باقى است براى تو با اشکى ریزان گریه مى کنیم .

سپس این اشعار را درد دل نمود:

تا روزى که تو زنده بودى حمایت کننده اى داشتم و با آسودگى رفت و آمد مى نمود و تو بال من و یاورم بودى : ولى امروز در برابر فردى ذلیل خاضع شده ام و از او فاصله مى گیرم و به دست خود ستمگران را دور مى کنم .

در حالى که قمرى از روى غصه ، شبانه روى شاخه اى گریه مى کند، من در روز روشن بر مصائبم اشک مى ریزیم .


 
ادامه دارد...

 

ادامه مطلب را اینجا    و   اینجا   مطالعه نمایید.



کلمات کلیدی :
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید